باران - باران باش ببار مپرس این کاسه های خالی از آن کیست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]

باران

ارسال‌کننده : pedare baran در : 89/8/17 4:50 عصر

به نام خالق باران

امروز یه روز زیبا و بارانی بود

این غزل زیبای بارونی رو به تمام عاشقان باران تقدیم می کنم

باران

چه خوشست رقص گلها به ترانه های باران

به فدای بانگ تندر که زند صلای باران

چو به شیشه ضرب گیرد,دلم از نشاط رقصد

که ندای رحمت دوست بود,صدای باران

اگر ابر پر سخاوت همه جا گهر فشاند

من از آسمان نخواهم گهری بجای باران

من و کوچه های جنگل به هوای نیمه ابری

که درخت و سبزه رقصد به ترانه های باران

تو که این غزل بخوانی عجب است که اگر ندانی

من بی نوا چه حالی کنم از نوای باران

بنگر به حلقه ی گل که چمن نگین نشان شد

بنشسته جای گوهر,در دانه های باران

دلم از صدای تندر به شکوفه می نشیند

که ز خنده های او می شنوم ندای باران

چوگلی به خاک افتد ز نهیب تند بادی

همه را به گریه آرد,غم های های باران

ز گناه چون کویرم چه کنم اگر نبارد

به هوای رحمت او,ز لبم دعای باران؟

به هوس ((برای یاران)) چه بسا غزل سرودم

چه شود ز من بماند غزلی ((برای باران؟))




کلمات کلیدی :